♥♥♥♥عسل من ♀ آرتمیس ♥♥♥♥

بدون عنوان

سلام ببخشید که اینقدر دیر آپ میشم .................................... آخه دکتر بهم استراحت مطلق داده چون وزن گلم بالا س مامانش هم شبیه پو شده ! هی به این متین گفتم : این قدر نده من بخورم آخرش هم وزن آرتمیس رفت بالا . []==[] اتاقش رو صورتی کردیم و یه ست خوجل صورتی براش خریدیم  دخمل گلم زود تر بیا که مامانی و بابایی منتظرتن   پ ن : در ضمن مامانی هم دیگه اینقدر سنگین شده نمی تونه راه بره !   ...
20 بهمن 1390

بدون عنوان

چند وقت بود نیومده بودم چون درگیر کار بودم ، ببخشید . وای خدا دارم از خوشحالی میمیرم ! ماه پیش رفتم وسونوگرافی ، اینقدر می ترسیدم که دختر نباشه شب قبلش خوابم نمی برد که با حرفای آرامش بخش متین بالاخره خوابیدم . بیچاره رو هم زابه راه کردم . فردا صبح شد و رفتیم سونوگرافی ، و خانوم دکتر با خوش حالی بهم گفت : خوش به حالت ! یه دختر مامانی توی راه داری ! توی اون لحظه انقدر خوشحال شدم که گریه کردم . بعدش هم با متین شام رفتیم بیرون . بعد شیرینی گرفتیم و رفتیم خونه ی مامان بزرگ و بابا بزرگای آرتمیس ( مامان و باباهای من و متین ) و اون ها خوش حال شدن  که نوه ی دومشون دختر ه > البته خواهر من ( توان ) یه پسر مامانی به اسم فرود ر...
16 آذر 1390

بدون عنوان

موهای من طلاییه و موهای متین جونم قهوه ای با طلایی قاطیه . به نظرتون مو های آرتمیس چه رنگی میشه ؟؟   قهوه ای ؟ طلایی ؟ و یا قاطی مثه بابا جون جونش ؟ ...
13 مهر 1390

کادوی تولد امسال من !

سلام . من برای اولین باره که آپ می کنم ! امسال خدا بهترین کادوی تولد رو به من داد ...... درست یه هفته مونده به تولدم ، خدا آرتمیس رو به من هدیه کرد من و متین هنوز نیومده دوسش داریم و بی صبرانه منتظر حضورش هستیم . از بچه گی دوست داشتم اسم دخترم رو بذارم آرتمیس پس کی فرشته کوچولو ام رو می بینم ؟ انگار ٧٠ سال مونده   دوست دارم لباسای صورتی تنش کنم و نازش کنم و هی قربون صدقه اش برم ببرمش حموم و دخترم سر تا پام رو خیس کنه و بگه : مامی من خیست کردم !!! براش داستان بخونم تا لالا کنه . مامان های عزیز که یه کوچولو تجربه دارین به من کمک کنین ممنون میشم     ...
13 مهر 1390
1